یا منـتقـــــم ؛
آقــا ؛
میــشود دیــرتــر بیــایـی ؟؟!
آخر ایـن روزهـا عـجیب سرمان شلوغ است !
شـاید اگر بیایـی هم نـــتوانیـم به استقبالـت بــیاییم !
میدانی !؟؟
مــا به نبودنت عادت کرده ایم !
میـترسیم ... بــودنت به طبعمان خوش نـیاید !
راستش را بـخواهـی !
میتـرسیم عـدالت ِ تو ، دستمان را ببندد !
ظلم ستـیزی ِ تو ، ما را از نـان بینـدازد !
زنده شدن ِ شریـعت ِ تو ، لـذت هایـمان را بگـیرد !
آقا ، میـشود دیــرتــر بیــایـی ؟
تلخ بود اما
بوی خوبی ازش بلند بود...